یه روزی یه جایی یه چیزی یه کسی صبر داشته باش !
یه جایی ....
یه کسی....
تمام رویاش لبخند توست...
وقتی به تو فکر میکنه....
پس هروقت احساس تنهایی کردی ...
اینو بدون که ...
یه جایی....
یه کسی....
به تو میفکره
سلامممممممممممممم...چطوری ؟موتوری..ممم...کامیونی؟ااااا چی بود ؟ .....ولش.....<جوجه تیغیواسه همه چیز بیا بخلم
> اینم واسه تو بخون بگو من بدم ...دیگه همینا ....فدام بشم ...
ای ستاره ای ستاره غریب!
ما اگر ز خاطر خدا نرفته ایم
پس چرا به داد ما نمیرسد ؟
ما صدای گریه مان به آسمان رسید
از خدا چرا صدا نمیرسد؟
بگذریم ازین ترانه های درد
بگذریم ازین فسانه های تلخ
بگذر از من ای ستاره شب گذشت
قصه سیاه مردم زمین
بسته راه خواب ناز تو
میگریزد از فغان سرد من
گوش از ترانه بی نیاز تو!
با نسیم دلکش سحر
چشم خسته تو بسته میشود
بی تو در حصار این شب سیاه
عقده های گریه شبانه ام
در گلو شکسته میشود ...!
خیلی آروم چشمات باز میکنی ....میبینی یه عالمه کار داری ....۱۱ژوژمان ...۱۳ژوژمان...۱۵ژوژمان
.....خب خیلی بد همون بهتر که چشات ببندی
...بعدش یه تلفن به جوجه تیغی
...حالا جلو در خونه ظاهر میشه
...بعدش میشه روز شادی
ما اسمشو شادی گذاشتیم ... من هروقت در مورد هرچیزی کم میارم یعنی خسته میشم
...میسپارش به عقربه ها
اما یه چیزایی هست که آدمو میپیچونه دور خودش میشه کرمه مغزت
....همیشه فکر میکنم خیلی عقلم میرسه ولی ۲ دقیقه بعدش باز میفهمم نه این حرفا نیست ...تو میگی چی کار کنم
؟...به قول بعضیا عین عقب افتاده ها
~~~~~~~>بعضیا رفتن ترک مواد مخدر
اسن چی داری میگی؟ میفهمی ؟
خب پس نفهمی
بیا جلو ...
جلوتر ...
آهان..حالا میچسبه
~~~~~~~~>برسد به دست طناز
نه باهات قهرم
تازگیا خیلی تنبل شدی
راستی منو این جوجه تیغی رفتیم بالا پشتبوم تئاتر شهر از خودمون عکس گرفتیم
بماند چه جوری ...ولی انقدش خوگشل بود
....بعد اینا یه شعری حاج مهدی
بهم گفت ...{داداشه جوجه تیغیو میگما }.....هروقت میخونمش احساسه خوبی بهم دست میده یه چیزی تو مایه هایه همون شادی مثل خر که بهش تیتاب میدن
با خودم نبودم با تو بودم
زندگی برگ در مسیر باد نیست
امتحان ریشه است
ریشه هرگزاسیر باد نیست
زندگی چون پیچکی است
انتهایش میرسد پیش خدا
باید آنرا اسیر کرد !
باید آن را آب داد شادمان با آبپاش لحظه ها !