سارا ناقلا

پسرک کبریت فروش

سارا ناقلا

پسرک کبریت فروش

یه روزی یه جایی

یه روزی  یه جایی  یه چیزی  یه کسی  صبر داشته باش !

یه جایی  ....

یه کسی....

تمام رویاش لبخند توست...

وقتی به تو  فکر میکنه....

پس هروقت احساس تنهایی کردی ...

اینو بدون که ...

یه جایی....

یه کسی....

به تو میفکره

سلامممممممممممممم...چطوری ؟موتوری..ممم...کامیونی؟ااااا چی بود ؟ .....ولش.....<جوجه تیغیواسه همه چیز بیا بخلم > اینم واسه تو  بخون بگو من بدم ...دیگه همینا ....فدام بشم ...

ای ستاره ای ستاره غریب!

ما اگر ز خاطر خدا نرفته ایم

پس چرا به داد ما نمیرسد ؟

ما صدای گریه مان به آسمان رسید

از خدا چرا صدا نمیرسد؟

 

بگذریم ازین ترانه های درد

بگذریم ازین فسانه های تلخ

بگذر از من ای ستاره شب گذشت

قصه سیاه مردم زمین

بسته راه خواب ناز تو

میگریزد از فغان سرد من

گوش از ترانه بی نیاز تو!

 

با نسیم دلکش سحر

چشم خسته تو بسته میشود

بی تو در حصار این شب سیاه

عقده های گریه شبانه ام

در گلو شکسته میشود ...!

خیلی آروم چشمات باز میکنی

خیلی آروم چشمات باز میکنی ....میبینی یه عالمه کار داری ....۱۱ژوژمان ...۱۳ژوژمان...۱۵ژوژمان .....خب خیلی بد همون بهتر که چشات ببندی ...بعدش یه تلفن به جوجه تیغی ...حالا جلو در خونه ظاهر میشه ...بعدش میشه روز شادی ما اسمشو شادی گذاشتیم ... من هروقت در مورد هرچیزی کم میارم یعنی خسته میشم ...میسپارش به عقربه ها اما یه چیزایی هست که آدمو میپیچونه دور خودش میشه کرمه مغزت ....همیشه فکر میکنم خیلی عقلم میرسه ولی ۲ دقیقه بعدش باز میفهمم نه این حرفا نیست ...تو میگی چی کار کنم ؟...به قول بعضیا عین عقب افتاده ها ~~~~~~~>بعضیا رفتن ترک مواد مخدراسن چی داری میگی؟ میفهمی ؟خب پس نفهمی بیا جلو ...جلوتر ...آهان..حالا میچسبه ~~~~~~~~>برسد به دست طنازنه باهات قهرم تازگیا خیلی تنبل شدی راستی منو این جوجه تیغی رفتیم بالا پشتبوم تئاتر شهر از خودمون عکس گرفتیم بماند چه جوری ...ولی انقدش خوگشل بود....بعد اینا یه شعری حاج مهدی بهم گفت ...{داداشه جوجه تیغیو میگما }.....هروقت میخونمش احساسه خوبی بهم دست میده یه چیزی تو مایه هایه همون شادی مثل خر که بهش تیتاب میدنبا خودم نبودم با تو بودم  

زندگی برگ در مسیر باد نیست

امتحان ریشه است

ریشه هرگزاسیر باد نیست

زندگی چون پیچکی است

انتهایش میرسد پیش خدا

باید آنرا اسیر کرد !

باید آن را آب داد           شادمان با آبپاش لحظه ها !

هرگزنخواستم که بدانم

هرگزنخواستم که بدانم

                                هرگز نخواستم که بدانم چه میشوم

یک ذره

         یک غبار

خاکستری رها شده در پهنه جهان

در سینه زمین

                   یا اوج کهکشان

یا هیچ !

          هیچ مطلق !

میدونی ...نمیدونی...چگونه با تو بگوید؟       مگر زبان دارد!

منو می بخشی؟ ...آخه من هنوز ...سوز آهم اثر نمی بخشد !

من میخوام زندگیمو ورق بزنم ....می فهمی ؟.......!

فکر کنم زدم ...!

موفق میشم ؟!...آخرشو میگم ...تو واسم دعا کن !...

 !...مزن بر چهره رنگ بی گناهی ...!

شاید آخرین باری باشه که مینویسم ...اینجوری نگاه نکن ...

من دیگر مرده بودم ....!

شاید یه روز نوشتم .... روزی که هیچ اشتباهی نکرده باشم !

میشه .....

از شما رو سیاه تر کس نیست .........

بودیم و کسی پاس نمیداشت  که هستیم ...باشد که نباشیم و بدانند....که بودیم...!

مبر از خاطر آشفته نامم را .......

خوش به حالشون

Z_M

 

خوش به حالشون

حرفها که تکراری میشوند،

حرفها که تکراری میشوند،
غصه ها که عادی می شوند،
شعرها که بی صدا می شوند ،
وقتی که حتی اتفاقهامعمولی میشوند،
بارانها از سر تکرار می بارند و بهارها از سر عادت گل می کنند،
وقتی همه ی روزهای تقویمت مثل هم می شوند،شنبه با جمعه فرقی نمی کند،زمستان با بهار، امسال باپارسال..
وقتی به آسمان یکجور نگاه می کنی ، به خودت یکجور نگاه می کنی ، و حتی به خدا....
و می خواهی زندگی را سخت نگیری تا زندگی بر توسخت نگیرد،و لحظه ها روال عادی خودشان را داشته  باشند،بهار هر وقت دلش خواست بخندد وزمستان هر وقت خواست دلش بگیرد !!........ :
 
...آن وقت مثل سنگریزه ای در دل کوه گم می شوی بدون آنکه کمترین اثری بگیری،یا کمترین اثری ببخشی
............مثل یک روز بی خاطره به پایان می رسی بدون آنکه حتی لحظه ای در حافظه ای ثبت شده باشی
 اما به خاطر خدا هم که شده ا ینقدر مثل مرداب در خودت غرق نشو
.......... و کمی هم جرأت دریا شدن داشته باش
  

ادعای نبوغ

اگه خیلی ادعای نبوغ و هوش داری یه نگاهی به این سوالا بنداز شاید تو ادعات تجدید نظر کردی:

۱- فرض کن تو یه مسابقه دوی سرعت شرکت کردی . تو از نفر دوم سبقت می گیری . حالا نفر چندم هستی ؟(زود بگو)

جواب:

اگه پاسخ دادی نفر اول هستی ، کاملا در اشتباهی ! اگه تو از نفر دوم سبقت بگیری جای اونو گرفتی و نفر دوم خواهی بود.

۲- سعی کن تو سوال دوم گند نزنی! برای پاسخ به سوال دوم ، باید زمان کمتری نسبت به سوال اول فکر کنی . اگه تو همون مسابقه از نفر آخر سبقت بگیری ،‌نفر چندم می شی ؟(بدو بگو)

جواب:

اگه جوابت اینه که تو یکی مونده به آخری ، بازم در اشتباهی ! بگو ببینم تو چطور می تونی از نفر آخر سبقت بگیری ؟این نوفهمه!؟!؟ (اگه از نفر آخر عقب باشی ،‌خب پس نفر آخر خودتی و ... از خودت که نمی خوای سبقت بگیری ؟‌می خوای؟؟؟؟؟)

شما در این مورد کار خیلی خوبی نمی کنی، نه؟!

۳- ریاضیات فریبنده!!! این سوال رو فقط ذهنی حل کن و از قلم و کاغذ و ماشین حساب استفاده نکن:

عدد ۱۰۰۰ رو فرض کن . ۴۰ تا بهش اضافه کن . حاصل رو با یه ۱۰۰۰ دیگه جمع کن. عدد ۳۰ رو به جوابت اضافه کن. با یه ۱۰۰۰ دیگه جمعش کن. خب حالا نوبت ۲۰ شده که به بقیه اضافه ش کنی. ۱۰۰۰ تای دیگه جمع کن و نهایتا ۱۰ رو به این حاصل جمع اضافه کن . سریع بگو حاصل چنده؟

جواب:

به عدد ۵۰۰۰ رسیدی؟ جواب درست ۴۱۰۰ بود.

باورت نمی شه ؟ پس ماشین حساب و واسه چی ساختن . امتحان کن.

نه !‌مثل اینکه امروز روز تو نیست. نا امید نشو . شاید بتونی جواب سوال آخر رو بدی . تمام سعیت رو بکن. آبروت در خطره.

۴- بابای ماری پنج تا دختر داره:

۱- NANA

۲- NENE

۳- NINI

۴- NONO

اسم پنجمی چیه؟

جواب:

NUNU؟

نه !‌معلومه که نه! اسم دختر پنجم ماریه. یه بار دیگه سوال رو بخون!

بابا ایول . ما رو باش رو دیوار کی یادگاری داریم می نویسیم. آبرومونو بردی بابا!

خب چی شد ؟ هنوز سر ادعات هستی ؟ یا روت کم شده.داداش ما اینیم دیگه

بله گفتن عروس خانم ها

بله گفتن عروس خانم ها

  10 نوع بله گفتن عروس خانم ها

عروس عادی

   با اجازه بزرگترها بله (این اصولا مثل بچه آدم بله رو میگه و قال قضیه رو

      میکنه

عروس لوس

       بع..........له... (عروسهای لوس رو باید فقط سپرد به داماد و.....)

عروس زیادی مؤدب

      با اجازه پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم، دایی جون، عمه جون،...، زن عمو

      کوچیکه، نوه خاله عمه شکوه، اشکان کوچولو، ... ، مرحوم زن آقاجان بزرگه ،

      قدسی خانوم جون ، ... ، ... (این عروس خانوم آخر هم یادش .....میره بگه بله

      واسه همین دوباره از اول شروع میکنه به اجازه گرفتن

عروس خارج رفته

       با پرمیشن گریت ترهای فمیلی ...اُیس (این هم باید به سرنوشت عروس لوس برسه (....تا شاید آدم بشه

عروس خجالتی

     اوهوم (قابل توجه بعضیا.............

عروس پاچه ورمالیده

       به کوری چشم پدر شوهر و مادر شوهر و همه فک و فامیل این بزغاله (اشاره به

      (....داماد) آره.... ( وضعیت داماد کاملا قابل پیش بینی است)

عروس هنرمند

       با اجازه تمامی اساتیدم، استاد رخشان بنی اعتماد، استاد مسعود کیمیایی، ...،

      اساتید برجسته تاتر، استاد رفیعی، ... ، مرحوم نعمت ا.. گرجی ، شیر علی قصاب

      هنرمند، روح پر فتوه مرحومه مغفوره مرلین مونرو، مرحوم مارلین دیتریش، مرحوم

      مغفور گری گوری پک و ... آری میپذیرم که به پای این اتللوی خبیث بسوزم چو

      پروانه بر سر آتش ...

عروس داش مشتی

       با اجزه بروبکــچ خیالی نیست من که پایه ام

عروس زیادی مؤمن و معتقد

      بسم ا.. الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین ... اعوذ با... منم

      شیطان رجیم یس و القرآن الحکیم .... الی آخر .... ( و در آخر ) نعم

عروس فمنیست

      یعنی چی؟! چه معنی داره همش ما بگیم بله ... چقدر زن باید تو سری خور باشه

      چرا همش از ما سؤال میپرسن ! ... یه بار هم از این مجسمه بلاهت (اشاره به

      داماد) بپرسین ... (اصولا این قوم فمنیست جنبه ندارن که بهشون احترام بذارن و

      یه چیزی ازشون بپرسن ... فقط باید زد تو سرشون و(....بهشون گفت همینه که هست

      میخوای .....بخواه نمیخوای هم به درک )